چندجمله از چرت وپرت نامه تقديم شما ...

ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﯼ ﻣﺮﺩﯼ ﺳﺎﻣﻮﺭﺍﯾﯽ ﻣﯽ ﺯﯾﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺖ

ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ۱۲ ﻣﺮﺩ ﺟﻨﮕﺠﻮ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺖ ﺩﻫﺪ

ﺭﻭﺯﯼ ۱۳ ﻣﺮﺩ ﺟﻨﮕﺠﻮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩﻧﺪ و پدرش را بووووق

 

 *********

چرا به کسی که چشماش سبز و آبی و اینا میگن چشم رنگی

مگه قهوه ای و مشکی رنگ نیست ؟

تبعیض تا کجا ؟

 *********

این استادایی روکه میگن من ننداختمت خودت افتادی رو باید بگیری بکشیشون

بعد بگی من نکشتمت خودت مردی

 *********

از اونجاکه غیبت کردن حرومه و پشت سر مردم نباید حرف زد

نتیجه میگیریم که : درس تاریخ حــرام و خواندن آن گناه دارد

 *********

ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﻣﻦ ﻣﻴﮕﻪ ﺍﻳﻦ ﺑﻨﺪﻩ ﺧﺪﺍیی ﮐﻪ

با ﻇﺮﻳﻒ ﻣﺬﺍﮐﺮﻩ ﻣﻴﮑﻨﻪ ۶۰ ﮐﻴﻠﻮ ﻫﻢ ﻧﻴﺴﺖ

چرا ﺑﻬﺶ ﻣﻴﮕﻦ ۸ ﺗﻦ !؟

 *********

مورد داشتیم که میخواسته با شاهزاده سوار بر اسب سفید ازدواج کنه

هول شده با اسب سفید شاهزاده ازدواج کرده

 *********

مورد داشتیم طرف اسم بچشو گذاشته ستایشِ ۲

 *********

مورد داشتیم دخترِ از بی خواستگاری رفته جلوی کوه داد زده : با من ازدواج میکنی ؟

از کوه انعکاس صدا اومده : با من ازدواج میکنی ؟

دختره هم جواب مثبت داده

 *********

مورد داشتیم یه کلیپس سرشو از پنجره اتوبوس بیرون آورده

کلا مرکز ثقل رو تغییر داده اتوبوس چپ کرده